زنی در فرودگاه

در خانه من مَحرَم باشید لطفا.

زنی در فرودگاه

در خانه من مَحرَم باشید لطفا.

۲ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

فبای آلاء انا یکذب

يكشنبه, ۶ تیر ۱۳۹۵، ۱۰:۴۸ ق.ظ | فرخنده (ری را) آشوری

سلام خدا

سلام خدای تمام قد مَرد با هزار و یک نامِ مردانه

راستش خدایا من مدتی است از این همه خصلت های مردانه در اطراف تو می ترسم، می ترسم جنسیت تو متمایل به مذکر باشد و البته که شواهد زیادی هم حول و حوش این فرضیه وجود دارد.

ببین خدایِ پر از نشانه های مردانه، تو مظهر قدرتی و من خوب می دانم که کسی که قدرت دارد چه کارها که نمی تواند انجام دهد و در پَسِ این کلمه -چه کارها- چقدر انرژی منفی و ترس برایم نهفته است.

ای خدایِ زیادی مرد بیا و مردانه اندکی زن باش و کمی جایم بنشین و بگذار قلبت شبیه قلبم باشد و مچاله شدنش را حس کن، بیا دست هایت را بگذار بر روی همین قسمت تپنده تنم، همین جایی که درد، آهنگش را مدتیست ناموزون کرده و ببین بندهء مذکرت چه بر سرش آورده است.

خدایا من از همان ابتدای آفرینش عصیانگر بودم و دلم در پی سیبی می رفت، من کاردستی دست های توام و تو خود می دانی که چه آفریدی اما تو ساخته دست های من نیستی، من هر چه از تو می دانم خود گفته ای، تو راستگویی و من نه.

من به اعتبار تو، به لطفاتت در پی این همه خصلتِ مردانه دارم برای زنده ماندنم دست و پا می زنم و وای بر روزی که تو خلف وعده کنی و دگر هیچ از من نماند که من از همین هیچ شدن می ترسم.

خدایا در این شب های قدر بیا یکسالم را به آرامش مقدر کن، به وعده به عهدهایت.

خدایا من ک ایستاده ام و جایی نرفته ام پس تو کمی برگرد به سمت من، کمی به عقب برگرد، به سمت همین بنده خسته و ناشکر

من به تو وکالت تام داده ام تا انتقامم را بستانی، اعتماد کرده ام و انصاف نیست تمایلت به سمت جبهه دشمنم.

من این شب های قدر چشمم به دست های توست که مقدر کنی.




آن ها برای لبخند تدارک دیده بودند

شنبه, ۵ تیر ۱۳۹۵، ۱۱:۲۳ ق.ظ | فرخنده (ری را) آشوری
فرار و ترک کردن گزینه روی میز این روزهای من است.
ترک کردن اینجا هم جزء برنامه عریض و طویل ترک کنندگانم بود اما...
رادیو بلاگی ها با تدارک دیدن یک لبخند، من را از ترک کردن اینجا پشیمان کردند.

رادیو بلاگی های عزیز بابت لبخند پَت و پهن ایجاد شده بر روی لبم از شما ممنونم.