زنی در فرودگاه

در خانه من مَحرَم باشید لطفا.

زنی در فرودگاه

در خانه من مَحرَم باشید لطفا.

۳ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

...

شنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۵، ۰۷:۴۸ ق.ظ | فرخنده (ری را) آشوری

من اتفاقی هستم که اشتباهی از دست خدا افتادم.

نجات دهنده جایی خوابش برده

شنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۴۵ ب.ظ | فرخنده (ری را) آشوری


خانه ما درست روی خط استوا قرار داشت و هیچ زمین شناس و خبرنگار فضولی این را کشف نکرده بود، خط استوا همیشه گرم و لذت بخش بود حتی روزهایی که از دادگاه برمی گشتیم و می دانستیم که قرار است اتفاقات بدی بیفتد، ما زمستان های زیادی را پشت سر گذاشته بودیم و هر گاه سوزی به خانه مان رسیده بود همدیگر را به آغوش کشیده بودیم و آن سوز لعنتی گورش را گم کرده بود.

تا اینکه درست در فصل موزها و نارگیل ها، درست وسط فصل خرماپزان یک برف لعنتی، یک اتفاق که قرار بود لذت بخش ترین گرمای زندگیم باشد خانه ما را برداشت و به سرزمین نارنیا برد، آن هم وقتی که طلسم ملکه سرما بود و از آن روز تا بحال هیچ کس برای نجات ما نیامده و ما هم هر تکانی که به خودمان می دهیم بهمن است که به روی سرمان خراب می شود.

اینجا بوی نبودنم پیچیده...

شنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۵۱ ق.ظ | فرخنده (ری را) آشوری

خانه ام هر غروب مرا به گریه می انداخت ترکش کردم، محل کارم هر روز مرا به گریه می اندازد دارم ترکش می کنم.
اینستاگرام و واتساپ مرا به گریه می انداختند ترکشان کردم.
خانواده ام مرا به گریه می انداختند، ترکشان کردم.
بعضی دوستانم مرا به گریه می اندازند، تعدادی از آن ها را ترک کرده و مابقی هم به زودی ترک می کنم.
دارم خالی می شوم، خالی خالی...
می دانید حالا دیگر خودم هم خودم را به گریه می اندازم
باید خودم را هم ترک کنم؟