زنی در فرودگاه

در خانه من مَحرَم باشید لطفا.

زنی در فرودگاه

در خانه من مَحرَم باشید لطفا.

قرن گذشته

يكشنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۹، ۱۱:۲۷ ب.ظ | فرخنده (ری را) آشوری | ۰ نظر

در این دو سال گذشته که چیزی ننوشتم انگار یک قرن بر من گذشته است.

امروز 34 روز از عصری که مادرم تمام گرمای بدنش را به دستانم داد و جلویم جان داد می گذرد، من تمام یکسال گذشته را با اون مرده بودم، ذره ذره و حالا او رها شده و من اسیر و بی کس باقی مانده ام.

دلم خواست با کسی جرف بزنم و بعد از مدتها آمدم اینجا و عجیب که هنوز 5 نفر اینجا بودند، 5 نفری که هیچکدامشان را نمیشناسم.

درد و رنج عظیمی را با خودم حمل می کنم و نمی دانم آیا بعد از این همه سال آیا نوشتن به من کمک میکند؟

آیا مثل دهه گذشته هنوز قلم التیام بخش است؟

اصلا چه شد که دیگر ننوشتم؟

  • ۹۹/۰۷/۲۷
  • فرخنده (ری را) آشوری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی