زنی در فرودگاه

در خانه من مَحرَم باشید لطفا.

زنی در فرودگاه

در خانه من مَحرَم باشید لطفا.

فردوس

شنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۷، ۱۲:۰۶ ب.ظ | فرخنده (ری را) آشوری | ۰ نظر

یادته اون تک درخت افرا توی اون کوچه سربالایی که سه شنبه ها می رفتیم؟

پاییز که می شد بعضی از برگاش سبز بود، بعضیاش زرد، بعضیاش قرمز، بعضی برگا هم فقط رگه های نارنجی داشتند.

تو اسم کوچه رو گذاشته بودی فردوس، می گفتی کاش میشد این کوچه رو خرید، بعد روی این درخت یه خونه درست می کنیم، می گفتی این درخت مثل من مجنونه، ببین وقتی دارم نگات می کنم، لبام میخنده و چشام گریه میکنه.

یادته من جرات نداشتم نگات کنم؟ همیشه ناراحت میشدی، بعدش می رفتیم مسجد پایین کوچه نماز می خوندیم، بعد از سلام نماز برگشتی میگفتی: جانا؟ من گناه زندگیتم؟

با اینکه دلم می خواست با انگشتای تو ذکر بگم، با انگشتای خودم آروم می گفتم: «گناه کردم اگر که عاشقت شدم»

تو اخم می کردی و برگشتی رو به قبله، سرمو میاوردم نزدیک گوشت و می گفتم: « اما سخت است که دل بکنم از تو، از خودم / از این نفس کشیدن اجباری، از این گناه»

تو گریه می کردی، همیشه چشات خیس بود، چشمایی که وقتی سر رنگ چشما دعوا می کردیم می گفتی بخدا سیاه نیست قهوه ای پررنگه، بعد دوتایی می زدیم زیر خنده.

من امروز کل شهر رو دنبال اون کوچه و درخت گشتم، نبود. شاید یکی فردوس رو خریده، یکی که نامرد نیست.

  • ۹۷/۰۷/۱۴
  • فرخنده (ری را) آشوری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی