زنی در فرودگاه

در خانه من مَحرَم باشید لطفا.

زنی در فرودگاه

در خانه من مَحرَم باشید لطفا.

فرار

شنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۶، ۰۸:۵۲ ب.ظ | فرخنده (ری را) آشوری | ۰ نظر
یک سالی می شود که با هم همکار و دوستیم.
مدتهاست او را به اسم کوچک صدا می زنم، یکی از بهترین دوست های من است آن هم در سرزمینی که آدمها دوستی واقعی دو نفر با جنس مخالف را نمی توانند پاک تصور کنند.
از زندگی اش خبر دارم و از بسیاری از رازهایش.
او هم قسمت خیلی خیلی کوچکی از زندگی مرا می داند. دوستیم اما هیچ وابستگی بین ما وجود ندارد.
می شود روزها هم را نبینیم و یا با هم صحبت نکنیم. اما خیلی باهم دوستیم، آنقدر که وقتی دلش میخواهد خیابان ها را بچرخد زن گ می زند و می گوید آماده شو، حتی اگر ساعت از نیمه شب گذشته باشد. همیشه مرا به فامیلی صدا می زند.
اما این جنس خوب دوستی را دیگران نمی توانند ببینند و به او انگ عشق یا رابطه ای هوس آلود می زنند.
چند روزی است حلقه می پوشم و در پیج اینستاگرامم برای «م» عاشقانه مینویسم، بعد از یک سال چند روز پیش پرسید: تو نامزد داری؟ گفتم: آره و او تبریک گفت.
امشب زنگ زد که تاریخ سفرت مشخص شد؟ گفت احتمالا هفته آینده، گفت تاریخ را عقب بینداز تا با هم برویم.
چیزی تغییر نکرد بین دوستیمان، چون دوستیمان یک دوستی تمام عیار است.

پ.ن:
از آددمهای اطرافم خسته ام و باید از دوستانم بخاطر اینکه ضربه نخورند فاصله بگیرم.

  • ۹۶/۰۷/۲۲
  • فرخنده (ری را) آشوری