پلیس جسد یک زن را در سوییتم کشف کرد
بوی بدی از چند روز پیش شروع شده و هر لحظه که می گذرد شدتش بیشتر می شود، زباله ها را بیرون گذاشتم تاثیری نداشت، حمام، دستشویی، روشویی و سینک ظرفشویی را شستم بوی شوینده ها چند دقیقه ای جایگزین آن بو شد اما به ساعت نکشیده دوباره بو برگشت، از سوپری سر کوچه شوینده های قوی تری گرفتم و این بار تمام این سوییت 15 متری را برق انداختم اما باز هم به ساعت نکشیده بو بالا گرفت، چیزی شبیه بوی مُردار.
حالا شک ندارم بوی یک جنازه هست، شبیه بوی پیرزن همسایه که توی خانه اش مرده بود و چند روز بعد از بوی بَد همه متوجه مرگش شدند، 16 سال از آن روز گذشته اما آن بو را یادم هست،بوی لعنتی هر لحظه بیشتر می شود، فکر کنم صاحبخانه هم شک کرده باشد امروز چندبار به بهانه های مختلف و بی ربط در زد، یکبار پیچ گوشتی چارپَخ می خواست، یک بار شماره امدادکلید را خواست، بار آخر هم گفت آب طبقه بالا قطع شده، آب طبقه شما وصل هست؟
حتی سوپری هم شک کرده، گفت خانم امروز بار سومه که این همه شوینده می خرید، از من کمکی برمی آید؟
نمی شود به سوپری کوچه گفت که من به خودم مشکوکم و فکر می کنم کسی را کشته ام و جنازه اش را در خانه پنهان کرده ام و حالا بویش دارد کلافه ام می کند.
تمام کاشی های کف را چک کرده ام که ببینم هیچکدام لَق شده اند یا نه؟ تمام سوراخ سُنبه های خانه را گشته ام، اما هیچ چیزی پیدا نکردم و بوی بد آنقدر شدید شده که شک ندارم همسایه ها به زودی با پلیس تماس خواهند گرفت، با صدای هر آژیری مثل سگ می ترسم.
شیشه های ادوکلن ها هم خالی شدند، دوباره لباس می پوشم تا بروم چندتا خوشبو کننده قوی بخرم که نگاهم در آیینه به چیزی می افتد...
جلوتر می روم، زنی با چشم های بی رنگ، موهایی بی رنگ، صورتی بی رنگ در آیینه به من نزدیک می شود خیلی آشناست وحشت می کنم، به آیینه دست می زنم آیینه می شکند تصویر زن فرو می ریزد و من از هم می پاشم.
در سوییت شکسته می شود و همسایه ها با پلیس وارد می شوند و من چشم هایم نیز پودر می شود.
- ۹۵/۰۱/۱۰