بوی نا گرفته ایم در این سایه
يكشنبه, ۸ آذر ۱۳۹۴، ۰۸:۵۷ ق.ظ |
فرخنده (ری را) آشوری |
۲ نظر
من مجیر خوانده بودم، یستشیر خوانده بودم، اما تمام قول و قرارهایمان یاسین شده بود در گوش دنیا. کاش دلی نمی شکست اما شکست. کاش کسی نمی رنجید اما رنجید. امروز کدامین روز از هفته است که تا شبش هوا گرگ و میش می ماند و تمام امیدمان به هنگام خواب می شود نگشودن چشم هایمان در فردا؟ مگر نه اینکه با ذکرش دلی آرام می گیرد اما دل شکسته که آرام نمی شود. روزهایمان شده است عاقبت یزید و قدم هایمان فوج فوج به سمت قتلگاه حسین می رود. اصلا این خزعبلات گفته و نگفته ی من چه دردی دوا می کند وقتی حتی دعای باب الحوایج شفا نمی دهد و علی میزبان مردمی می شود که شمشیر ابن ملجم را زهرآلود کرده بودند؟
قسم به دو خط کنار لبم به وقت خنده، دعای من شده است اشارت تو به پهلویم و زمزمه ای که بگوید: برخیز شفا گرفته ای...
من مجیر و یستشیر خوانده بودم، کاش دلی نمی شکست اما شکست.
- ۹۴/۰۹/۰۸
آفرین