زنی در فرودگاه

در خانه من مَحرَم باشید لطفا.

زنی در فرودگاه

در خانه من مَحرَم باشید لطفا.

کفش مادر پای دختر

دوشنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۴، ۰۲:۵۶ ب.ظ | فرخنده (ری را) آشوری | ۰ نظر

زن تر از زمین کسی را سراغ دارید؟

عاشق می شود و سبز، می بهارد. هر روز دلبری می کند، گل از گلش می شکفد، قبای رنگین و گل گلی به تن می کند و هر روز یک قدم جلوتر می رود در عشق. خورشید (مَرد) اما می نشیند و این رقص را می نگرد و لذت می برد از گردش عشق به دورش. زمین نزدیک و نزدیک تر می شود به گرمای عشق و یکهو می سوزد و هر روز بیشتر و بیشتر می سوزد،روزهایش کش می آید در تابستان تمام تلاشش را می کند و خورشید سرجایش می ماند و فقط حرف می زند و کسی یقه اش را نمی گیرد که تو فقط ستاره ای هستی که شاید مُرده باشی، تا زمین پاییز می شود،تب می کند، زرد می شود، شب هایش تمام می شود، می بارد، می لرزد و در زمستان آرام یخ می زند و می میرد، کسی برایش سیاه نمی پوشد،حالش را نمی پرسد و خورشید سرجایش می ماند و باز همه به او زل می زند و او دستش را می زند به کمرش و می گوید: دورم زد. و کسی نمی گوید در اصل خودش را دور زد.

مگر نه این اینکه زمین مادر ماست؟؟؟ نمی دانم شما الان بهارید، تابستانید، پاییزید یا زمستان؟ اما تمام این ها اتفاق می افتد و کاش زمین برای همیشه مردن را بلد بود و یا در بهار می ماند، همانقدر عاشق،همانقدر رنگی و شاد و.. اما...

مادبزرگ ها راست می گویند که: کفش مادر پای دختر...

  • ۹۴/۰۷/۱۳
  • فرخنده (ری را) آشوری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی