زنی در فرودگاه

در خانه من مَحرَم باشید لطفا.

زنی در فرودگاه

در خانه من مَحرَم باشید لطفا.

خوبم

چهارشنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۲۰ ق.ظ | فرخنده (ری را) آشوری | ۰ نظر

بعد از ماه ها، بالاخره پولش را جور کردم و پس دادم.

پولش را پس دادم و اسمش را در گوشی ام تغییر دادم و خودش را وارد بایگانی ذهنم کردم و چقدر خوب می شد اگر "حذف کردن" فعلی واقعی بود و میشد راحت صرفش کرد، اما وقتی کسی قسمتی از خاطراتت، روزهایت، رویاهایت و وحشتناک تر درونت را با تو مشترک بوده است را هرگز نمی توان بصورت معنای واقعیِ کلمه حذفش کرد، آن فرد مورد نظر گوشه ای درونت یک خانه ی ابدی می خرد و همیشه همانجا می ماند، و اصلا مهم نیست که تو آن ماندن را می خواهی یا نه.

می ماند و هر از گاهی بودنش را متذکر می شود و قلبت را بدرد می آورد و چشمانت را خیس می کند و وادارت می کند با او تا دیروز را قدم بزنی و وارد روزهای خوب گذشته بشوی و روحت درد بگیرد که روزهای خوبی که می گذرند در آینده روزهای بد و غم انگیزی می شوند. آن لعنتی درست زمانی که فکر می کنی همه چیز را فراموش کرده ای چنگ می اندازد به روحت و تو به دنیا لبخندی دروغی می زنی و می گویی: خوبم.

  • ۹۴/۰۶/۰۴
  • فرخنده (ری را) آشوری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی