زنی در فرودگاه

در خانه من مَحرَم باشید لطفا.

زنی در فرودگاه

در خانه من مَحرَم باشید لطفا.

مُردنم گرفته است.

جمعه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۱۵ ق.ظ | فرخنده (ری را) آشوری | ۵ نظر

بابا حرف هایش را زد و رفت داروخانه تا برای سوزش معده اش قرص بگیرد

و هیچ داروخانه ای قرصی برای سوزش چشم های من ندارد

بابا رفت

حرف هایش را زد و رفت

و من فهمیدم حتی روی دست های خدا هم باد کرده ام.

  • ۹۴/۰۵/۲۳
  • فرخنده (ری را) آشوری

نظرات  (۵)

آدمهایی که خیلی می فهمنت هم باز "خود تو نیستن" اینو فراموش نکن و از کسی بخاطر نصایح و نگرانی هاش دلگیر نشو...
پاسخ:
باشه بانوچه، باشه
ممنون
چرا دارم گریه میکنم؟
پاسخ:
چون این پست خیس بود و باید خیس خوانده میشد،متاسفم دوست عزیز.
یاد شعر سهراب افتادم: در ابعاد این عصر خاموش من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنها ترم.
پاسخ:
سهرابِ لعنتیهِ عزیزززز
هر چقدم تلخ ولی همین که نام پدر توش بود شیرینی خاصی داشت ..

+ به منم سر بزن ..
پاسخ:
ممنون بانو
چشم
  • فاطمه یوسفی
  • تلخ نوشتی ری را............ تلخ
    پاسخ:
    تلخ تر از این بود که توی کلمات جا شوند...
    خیلی تلخ تر...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی